کد مطلب:301494 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

هجرت حضرت زهرا


1- دانشمند بزرگوار سید هاشم معروف الحسنی گوید: حضرت زهراء از همان كودكی شاهد منظره های دردناك و تاسف باری بود، از دشواری و زحمتهائی كه پدر بزرگوارش در راه دعوت اسلامی متحمل شده تا شكنجه ها و اذیت و آزاری كه به پیروان مستضعف آن حضرت وارد آمده، از محاصره شعب ابی طالب كه حدود سه سال به طول كشید و به وفات عمویش حضرت ابوطالب و مادر گرامیش حضرت خدیجه علیهاالسلام انجامید، تا مهاجرت پدر بزرگوارش حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم با حال ترس و مراقبت بعد از آن كه قریش بر قتل و كشتن آن حضرت به اتفاق نظر رسیدند و بر این مطلب قبائل عرب با یكدیگر پیمان بستند و دیگر در مكه جائی برای استراحت و آسایش حضرت باقی نمانده بود و علی رغم تمام پی گیری ها و مواظبتهای قریش و تعقیب و جستجو و تعیین جایزه برای ردیابی از آن حضرت هجرت به سلامتی و بدون خطر انجام گرفت، پیش از حركت و خروج از مكه، رسول خدا امیرالمومنین علی علیه السلام را مامور كرد تا جای آن حضرت بخوابد و سفارشات حضرت را عمل كند و به همراه زنانی كه باقی مانده بودند به آن جناب ملحق شوند، آن زنان عبارت بودند از حضرت فاطمه علیهاالسلام، و فاطمه بنت اسد، و فاطمه دختر حمزه، و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب، و در تاریخ هیچ اسمی از ام كلثوم به همراه زنانی كه با


علی علیه السلام از مكه به مدینه رفته اند نیامده است و شاید این خود باعث شود كه در وجود چنین دختری برای حضرت رسول شك كنیم.

به هر حال، بعد از آنكه امیرالمومنین علیه السلام وصایای حضرت را انجام داد و امانت مردم را به صاحبانش برگردانید چنانكه سیره نویسان تصریح كرده اند وسایل سفر زنان را فراهم ساخته و آنان را از راه معمولی مكه به مدینه برد و به بقیه مومنانی كه در مكه باقی مانده بودند سفارش كرد كه شبانه به طور پنهانی به «ذی طوی» رفته و از آنجا از مسیر كاروانها به سوی مدینه حركت كنند و او خود، روز روشن آن چند فاطمه را به همراه ام ایمن و ابوواقد لیثی از مكه حركت داد، ابوواقد از ترس آن كه قریش آنها را تعقیب كرده و نگذارند به سفر خود ادامه دهند سعی می كرد با سرعت بیشتری حركت كند، علی علیه السلام به او فرمود: ای ابوواقد با زنان همراهی و مدارا كن، و بعد این رجز را خواند


«لیس الا الله فارفع ظنكا

یكفیك رب الخلق ما همكا» [1] .


همینكه به منطقه «ضجنان» رسیدند، هشت نفر از شجاعان قریش كه در بین آنان یكی از غلامان شجاع و بی پروای حرب بنی امیه به نام «جناح» بود به آنان رسیدند، حضرت به ام ایمن و ابوواقد فرمودند كه شتر را بخوابانید و زانویش را ببنید و خود جلو رفته زنان را در گوشه ای جای داده و شمشیر به دست گرفته و در مقابل آنان ایستاد. آنها به حضرت گفتند: تو پنداشتی كه می توانی زنان را از دست ما نجات دهی؟ و به او تاكید كردند كه پیش از آنه به زور و آراه آنان را برگردانند او خود زنها را به مكه بازگرداند لكن حضرت با شمشیر از آنان استقبال كرده بر آنان حمله ور شده جمعشان را پراكنده و متفرق ساخت و یكی بعد از دیگری


تعقیبشان كرد تا خود را به «جناح» رسانید، شمشیری بر فرق او زد و او را به دو نیم كرد و شمشیرش به شانه اسب او رسید و بقیه پا به فرار گذاشتند و حضرت برگشته و به راه خود به همراه زنان ادامه داد تا اینكه به مدینه رسید در حالیكه پیاده روی پاهایش را زخم كرده بود و رسول خدا با مشاهده آن حالت بر حالت او ترحم كرده و شدیدا متاثر شد.

در برخی از كتب سیره آمده است كه: خویرث بن نقید بن عبد قصی، یكی از سوار كارانی بود كه قریش او را به تعقیب حضرت علی و همراهانش فرستاده بود، وی از جمله كسانی بود كه در مكه به حضرت رسول اذیت و آزار می رسانید، حویرث بر شتری كه حضرت زهرا و یكی از آن بانوانی كه به نام فاطمه بود حمله كرده و آن حضرت را بر زمین انداخت، حضرت كه بر اثر صدمات روحی وارد شده پیش از هجرت و به ویژه بعد از رحلت مادر بزرگوارش بسیرا ضعیف و نحیف گشته بود از این ضربه نیز صدمه دید. [2] .

چندین سال بر این رویداد گذشت و سال هشتم هجری كه سال فتح مكه است فرارسید، كیفر حویرث پیوسته در ذهن مردم بوده و ورد زبانها گشته بود رسول خدا اسم او را در ردیف كسانی قرار داد كه خونشان را هدر كرده و فرموده بود هر جا آنها را پیدا كردید و لو در زیر پرده خانه كعبه آنها را بكشید، حضرت علی علیه السلام او را یافته و كشت. [3] .


2- در داستان هجرت: بعد از آنكه علی علیه السلام در روز روشن و با تمام سرفرازی از مكه بیرون شد و به ضجنان رسید یك شبانه روز در آن جا ایستاد، عده ای از مسلمانهای بینوا و مستضعف از جمله ام ایمن كنیز حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به او ملحق شدند نماز آن شب را با آنها خواند... در آن شب در پیشگاه پروردگار نماز به جا آورده و تا به صبح به راز و نیاز و ذكر و دعا مشغول بودند و نماز صبح را نیز به جماعت خواندند بعد حركت كرده و منزل به منزل همین مراسم عبادت و راز و نیاز و نماز جماعت را انجام می دادند تا اینكه وارد مدینه شدند و پیش از فرارسیدن آنان این آیه در شان آنها نازل شده بود:

«الذین یذكرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفكرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار... فاستجاب لهم ربهم نی لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثی» [4] .

كه مقصود از مرد حضرت علی و از زن حضرت فاطمه علیهاالسلام است «بعضكم من بعض» می گوید: علی از فاطمه. [5] .



[1] جز خداوند كسي ديگر وجود ندارد گمانت ر برطرف كن، پروردگار مخلوقات تو را به آن چه كه اهميت مي دهي كفايت مي كند.

[2] شيخ مهدي مازندراني گويد: بعد حضرت علي به چهره حضرت فاطمه دختر رسول خدا نگريست ديد رنگ چهره زرد شده بر آن گروه حمله كرده جناح راست را بر چپ و چپ را به راست تبديل كرده و عده از آنان را كشت و آن گروه خودشان يكديگر را پايمال كردند، بعد حضرت برگشته و گفت اي فاطمه اي پاره تن رسول خدا آيا با بودن من كه پسر عموي تو علي بن ابي طالبم چهره ات زرد مي شود؟ فرمود: كسي كه تو پشتيبانش باشي ضرر نمي كند. (شجره طوبي، 66).

[3] سيره الائمه الاثني عشر، 1/ 79- 81 (البته اين داستان در مورد كسي كه به زنيب دختر پيامبر صدمه وارد كرده بود نيز نقل شده است. مترجم).

[4] آل عمران 191- 195، كساني كه در حال قيام و قعود و خوابيدن به ياد خدايند و در آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند،- مي گويند- پروردگار اينها را بيهوده نيافريدي، پروردگارا پاك و منزه هستي ما را از عذاب دوزخ نگه دار... پس پروردگارشان دعايشان را مستجاب كرده و فرمود من عمل هيچ كس از شما از مرد و زن را تضييع نكرده و بي فايده نمي گذارم.

[5] بحارالانوار، 19/ 66.